چلیپا این وبلاگ ترکیبی از دلنوشته های خودم و مطالبی در رابطه با موضوعات مورد علاقه و جذاب برای خودم می باشد.
| ||
|
عصر بود. کبری پشت کامپیوتر نشسته بود و چت میکرد، که اینترنت قطع شد.خیلی ناراحت شد اخه مخ یه پسررو داستان طنز تصمیم کبری زده بود و چیزی نمونده بود سرکیسش کنه! خوب ایران اینترنتش ریده چه میشه کرد،به اتاق خابش رفت و آروم دراز کشید.یاد گذشته افتاد، اون موقه ها که در ده زنگی میکردن و تهران نبودند.چه صفایی داشت.لبخندی زد و از جا پرید.تصمیم گرفت با هم بازیان قدیمش تماس بگیرد و اونارو دور هم جم کند.همدیگرو میدیدن و تجدید خاطره ای هم میشد. موضوعات مرتبط: ادبی ، طنز ، داستان ، ، برچسبها: ادامه مطلب |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |